مقاله خبر وتبلیغات درامد زایی
مقاله خبر وتبلیغات درامد زایی

مقاله خبر وتبلیغات درامد زایی


لبخند خانواده شهدای ترور، برایم از همه چیز ارزشمندتر است

 
 
 
من به‎دنبال نقد سازمان چریکی مجاهدین نبودم کمااین‎که در ارمغان تاریکی هم این‎گونه نبود. اگر خاطرتان باشد آن‎جا هم پایانی داشتم که حاصل انتخاب یک فرد بود و براساس آن داستان را روایت کردم. اتفاقا می‎خواهم بگویم برخلاف برداشت شما در قیاس با مجید، امیر چندان دودل نیست. امیر انتخاب‎گر است و خردمندانه‎تر از مجید عمل می‎کند.
گروه فرهنگی جهان نیوز: جلیل سامان چندان تمایلی به حضور در فضای رسانه ندارد. کمتر وارد جنجال‎‎های رسانه‎ای می‎شود و تنها در بازه پخش آثارش مجاب به گفت‎وگو می‎شود، آن هم با شرط عدم عکسبرداری! همین ویژگی‎‎ها سبب می‎شود سامان فارغ از کارنامه و آثارش، به چهره‎ای متفاوت در میان کارگردانان سینما و تلویزیون بدل شود. کارگردانی که بیش از حب شهرت و سودای تکنیک، عشق و دغدغه در کوله‎بار دارد و این‎گونه آثاری چون «ارمغان تاریکی» و «پروانه» را به سرانجام رسانده است. آن‎چه در ادامه می‎خوانید تلاشی است مختصر برای آشنایی با دغدغه‎‎های فکری و هنری این فیلم‎ساز؛ به بهانه پایان پخش مجموعه تلویزیونی «پروانه».

با توجه به اینکه طرح اولیه «پروانه» به شما تعلق دارد (همچون مجموعه ارمغان تاریکی) این‎بار که چهره با سابقه‎تری محسوب می‎شدید، برخورد مدیران سیما با شما چگونه بود؟

البته هنگام ارائه فیلم‎نامه «ارمغان تاریکی» هم چندان بی‎تجربه نبودم...

از نظر کارنامه فیلم‎سازی، بله اما تأکید کردم از منظر مدیران سیما که طبیعتا در ‎آن مقطع هنوز تجربه موفقی مانند «ارمغان تاریکی» را در کارنامه شما  نمی‎دیدند.

از منظر مدیران تلویزیون که هنوز هم من بی‎تجربه‎ام! (می‎خندد) از این منظر، تجربه زمانی به‎دست می‎آید که مطابق میل دیگران رفتار کنی، در غیر این صورت همچنان آدم بی‎تجربه‎ای هستی! قبل از «ارمغان تاریکی» سریال «قصه قرارگاه» را کار کرده بودم که براساس همان هم مدیران تلویزیون می‎توانستند به من اطمینان کنند. اما متأسفانه مدیران ما آن‎قدر به خودشان زحمت نمی‎دهند تا آدم‎‎های دوروبر خودشان، حتی من نوعی را که کارمند سازمان صداوسیما هستم، بشناسند. حتما از بیرون باید اتفاقی بیافتد و مثلا یک نماینده مجلس و یا هر فرد دیگری فیلم‎سازی را معرفی و کارش را تضمین کند. البته این نگاه شاید بیش از حد بدبینانه باشد، اما چون دوران سختی را پشت‎سر گذاشتم تا بتوانم از پیله خودم بیرون بیایم، متأسفانه چنین نگاه بدبینانه‎ای را نسبت به مسئولان تلویزیون پیدا کرده‎ام. حتی بعد از ساخت و پخش «ارمغان تاریکی» که به‎ظاهر هم از ‎آن راضی بودند، دیدید که از خیلی آثار ضعیف تلویزیون تقدیر به‎عمل آمد، اما هیچ توجهی به عوامل این مجموعه نشد. خیلی کار‎های سطحی‎تر بعد‎ها در قالب سی‎دی و دی‎وی‎دی وارد شبکه نمایش خانگی شد و اما «ارمغان تاریکی» توسط خود مردم کپی و توزیع شد که البته من به این اتفاق افتخار می‎کنم!

یعنی سازمان صداوسیما هیچ اقدامی برای انتشار این مجموعه انجام نداد؟!

شما همین الان می‎توانید به سروش سیما مراجعه کنید و ببینید چه سریال‎‎هایی منتشر و توزیع شده است. اتفاقی که برای «ارمغان تاریکی» رخ نداد...

و فکر می‎کنید این بی‎توجهی تعمدی است و دلیل خاصی دارد؟

دلیلش این است که من هیچ‎گاه درگیر روابطی که موجب می‎شود آدمی باتجربه(!) محسوب بشوم نشدم و بعد‎ها هم نخواهم شد. هر کار کرده‎ام به آن اعتقاد داشته‎ام و صدالبته که در قبال آن توقع به‎به و چه‎چه هم نداشتم. مزد اصلی این است که مردم کاری را ببینند و آن را بپسندند. مثلا درباره ارمغان تاریکی اگر یک دختر چادری شخصیت دوست‎داشتنی سارا را پسندیده و از تماشای آن خوشحال شده‎باشد برایم کافی است. اگر کسانی که پیش از این طرفدار سازمان مجاهدین بوده‎اند و به این واسطه تغییر نگاه بدهند، این قطعا اجر بالاتری خواهد داشت. اگر لبخند رضایتی بر لب‎ خانواده‎‎های چندین هزار نفری که توسط سازمان منافقین در سال‎‎های پس از انقلاب ترور شدند، نشسته باشد که چه خوب بالأخره یک نفر حرفی در این‎باره زد، این‎‎ها برایم از همه چیز ارزشمندتر است.

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000287/nf00287377-1.jpg

دوست دارم بیشتر درباره پروسه تولید «پروانه» صحبت کنیم. سریالی که ادامه‎ای آبرومند و قابل قبول برای «ارمغان تاریکی» بوده می‎تواند برای ادامه این‎روند امیدوارکننده باشد. اما متأسفانه شاهدیم که جلیل سامان به‎عنوان خالق این آثاردم از خستگی می‎زند و حتی امکان ساخت سومین قسمت از این سه‎گانه را منتفی می‎داند. با توجه به این‎که خستگی شما‎ ناشی از جنگیدن با شرایط نامساعد مدیریتی است، آیا فکر می‎کنید واقعا سقف تلاش یک فیلم‎ساز برای مقابله با این شرایط همین خستگی است؟ اگر فیلم‎ساز هم با خستگی عرصه را ترک کند، پس از آن‎چه می‎شود؟

واقعا نمی‎دانم. این سؤال را مدیران باید جواب دهند. شاید هم بخشی از آن طبیعت کار باشد. ببینید من به شخصه سوژه‎ای را برای کار انتخاب می‎کنم و سراغش می‎روم که اگر در پروسه تولید آن جانم را هم از دست‎دادم بگویم ارزشش را داشت. وقتی با چنین انرژی‎ای سراغ کاری می‎روم جنگیدن با شرایط، آسان‎ترین کار برای من است. نتیجه تحمل این سختی‎‎ها از سوی من و گروه همراهم نیز هم در نتیجه کار دیده می‎شود.

هم در «ارمغان تاریکی» و هم در «پروانه» بارزترین ویژگی کار شما نگاه عاشقانه به پدیده زمخت و نه‎چندان لطیف سیاست است. اصالت قائل شدن برای «عشق» در ارائه روایتی تحلیلی‎ از تاریخ معاصر که اتفاقا بخش‎‎های ناگفته‎ای از تاریخ را هم شامل می‎شود، از کجا آمده است؟

خاطرم هست دانش‎آموز که بودم در شهرستانی به نام استهبان از توابع شیراز زندگی می‎کردیم. آن‎جا کتابخانه‎ای داشت که در همان سال‎‎ها مراجعه می‎کردم و نمایشنامه‌های شکسپیر و برستو ... را می‌خواندم، چرا که از همان سنین علاقه‌مند آثار نمایشی بودم. روی میز آن کتابخانه قاب کوچکی قرار داشت که این جمله در آن نوشته شده بود: «عشق مفتاح کشف اسرار کائنات است»، این جمله هر روز مقابل چشم من بود. تا مدتی حتی معنی مفتاح را هم نمی‎دانستم؛ اما بعد‎ها فهمیدم که این جمله یعنی عشق کلید کشف اسرار هستی است. شاید امروز تا حدودی به معنای آن جمله نزدیک شده باشم و درک همین نکته کافی است تا به اصالت عشق پی‎ببریم.

در زمان پخش «ارمغان تاریکی» در گفت‎گویی که با هم داشتیم، خیلی نگران بودید روایت عاشقانه‎تان تحت تأثیر برداشت‎‎های سیاسی از کار قرار بگیرد. در مراحل نگارش فیلم‎نامه و ساخت «پروانه» هم این نگرانی را داشتید؟

معتقدم اگر ما قصه را خوب تعریف کنیم هیچ‎گاه چنین اتفاقی نخواهد افتاد. البته به شرط این‎که آن‎ را خوب هم ببینند...

یعنی این معادله دو طرفه است؟

بله. اگر کسی بخواهد فال‎گونه کاری را ببیند، قطعا می‎تواند روی برخی سکانس‎‎های و صحنه‎‎ها متمرکز شود و چیز‎هایی از آن در بیاورد. بالاخره هر کاری فرازوفرود‎هایی دارد در برخی صحنه‎‎ها عاشقانه‎تر است و در برخی دیگر بیشتر سراغ تحلیل اجتماعی می‎رود. اساسا یک شخصیت در مسیر «شدن» و رشد، مراحل مختلفی را طی می‎کند. زمانی فقط عاشق می‎شود. زمانی می‎فهمد، زمانی می‎اندیشد و... در یک سریال هم این وجوه باید دیده شود و اگر کسی بخواهد تک وجهی آن را ببیند، می‎تواند حکم صادر کند که این کار فقط عاشقانه یا صرفا سیاسی است و هیچ چیز دیگری ندارد. در صورتی که اگر من کارم را خوب انجام داده باشم و مخاطب هم خوب کار را ببیند، این سوءبرداشت‎‎ها رخ نخواهد داد. درباره «پروانه» بنده ادعایی ندارم که کارم را خوب انجام داده‎ام، اما مطمئن باشید هم من و هم سایر عوامل تمام تلاش خود را کرده‎ایم تا کار خوبی ارائه شود.

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000287/nf00287377-2.jpg

انتخاب‎گری و اختیار انسان در قبول سرنوشت یا تغییر آن، یکی از بارزترین وجوه داستان‎‎های شماست. این مسئله درباره کاراکتر‎های مجموعه «پروانه» پررنگ‎تر هم بود.

در اغلب آثارم وجه مشترکی وجود دارد که خودم هم اخیرا آن را کشف کرده‎ام و آن این که لحظه انتخاب و تصمیم‎گیری آدم‎‎ها، برایم بسیار مهم است. حتی در فیلم «وقت بودن» که هنوز اکران نشده، اما شما در جشنواره آن را دیدید هم محور اصلی داستان تصمیم‎گیری است، میان کشتن یا نکشتن. در فیلم‎نامه هنوز ساخته نشده «هانیه» هم این‎ نکته وجود دارد. در «ارمغان تاریکی» و «پروانه» هم این لحظه انتخاب برایم بسیار مهم بوده است. این انتخاب خیلی زیباست. انتخاب‎گری میان خیر و شر واقعا زیباست. جذابیت و زیبایی لحظه تصمیم‎گیری برای این انتخاب خیلی برایم ارزشمند است.

از منظر فلسفه وجودی انسان، آن را زیبا می‎دانید یا جذابیت دراماتیک آن را مدنظر دارید؟

قطعا هر دو است. چنین موقعیتی واقعا دراماتیک است. درباره انسان هم همین تصمیم‎‎ها هستند که آینده و زندگی او را می‎سازند. سعی من این است که لحظه‎ رسیدن به یک تصمیم بزرگ و سرنوشت‎ساز را انتخاب کنم و در قالب اثرم به آن بپردازم. به همین دلیل در کار شاهد لحظات تصمیم‎گیری برای اغلب شخصیت‎‎ها هستیم.

اشاره کردید با توجه به یک پایان‎بندی داستان‎ آثار‎تان را می‎نویسید. اطلاع از پایان در مرحله نگارش فیلم‎نامه دست شما را برای خلق شخصیت نمی‎بنند؟

برخی افراد نگارش داستان را با خلق شخصیت آغاز می‎کنند و معلوم هم نیست شخصیتی که خلق کرده‎اند آن‎‎ها را به کجا ببرد و شاید در مواردی آن‎‎ها شگفت‎زده هم بکند. اما من با خلق موقعیت داستان می‎نویسم. وقتی موقعیتی برایم آن‎قدر بزرگ و تأثیرپذیر باشد سعی‎ می‎کنم شخصیت‎‎هایی را خلق کنم که در یک روند داستانی به آن موقعیت برسند.

به تعبیری موتور محرکه شما ایده و قصه است...

ایده باید فوق‌العاده تاثیرگذار باشد واگر طرح یک‌خطی آن را برای هرکس تعریف کنی باید او را تحت تاثیر قرار دهد. اگر چنین ایده‎ای داشته باشم، وارد مرحله بعد می‎شود که ببینم با چنین ایده‎ای چه می‎توان کرد. براساس آن به یک مضمون می‎رسم. مثلا در ارمغان تاریکی این‎که فردی تعمدا نبیند و از این مسیر به یک نگاه عرفانی برسد این یک مضمون عالی است. حالا باید شخصیتی خلق شود که چنین روندی برایش قابل‎باور و امکان‎پذیر باشد. اگر قرار است چشم این شخصیت مهم باشد شغلش، را عکاسی در نظر می‎گیری، سایر ویژگی‎‎های شخصیت هم به همین ترتیب کشف می‎شود تا کاراکتر نهایی خلق شود.

امیر در «پروانه» (با بازی خوب حامد کمیلی) در قیاس با مجید «ارمغان تاریکی» گویی درگیری‎‎های فکری و فلسفی جدی‎تری با خودش دارد تا جایی‎که مسئول سازمانی‎اش در جایی می‎گوید: «تو نه مانند یک مسلمان واقعی هستی و نه یک چریک کامل». می‎توان گفت با قرار دادن کاراکتر مرددی مانند امیر در میان اعضا سازمان چریکی مجاهدین خلق، که اتفاقا باور‎های سلب و متعصبانه‎ای هم داشتند، نیم‎نگاهی هم به نقد عملکرد این سازمان داشته‎اید؟

البته من به‎دنبال نقد سازمان چریکی مجاهدین نبودم کمااین‎که در ارمغان تاریکی هم این‎گونه نبود. اگر خاطرتان باشد آن‎جا هم پایانی داشتم که حاصل انتخاب یک فرد بود و براساس آن داستان را روایت کردم. اتفاقا می‎خواهم بگویم برخلاف برداشت شما در قیاس با مجید، امیر چندان دودل نیست. امیر انتخاب‎گر است و خردمندانه‎تر از مجید عمل می‎کند. مجید از همان ابتدا عاشق بود و به نوعی از عشق به خرد رسید، اما امیر مسیری برعکس را طی می‎کند و تقریبا می‎توان گفت از خرد به عشق رسید. جمله‎ای هم که به آن اشاره کردید دقیقا تحلیل و رویکرد سازمان مجاهدین در آن سال‎‎ها، نسبت به بچه مذهبی‎‎ها را نشان می‎دهد. در مجموع شرایطی که امیر در‎آن قرار می‎گیرد او را ناگزیر از انتخاب می‎کند، اما هیچ‎گاه نسبت به عقاید و عملکردش خطای فاحشی از او نمی‎بینید.

http://www.jahannews.com/images/docs/files/000287/nf00287377-3.jpg

با توجه به این‎که اشاره کردید، داستانی که انتخاب می‎کنید حتی طرح یک خطی آن هم تأثیرگذار خواهد بود، چرا برای به‎تصویر درآوردن آن وسواسی را فراتر از استاندارد‎های تلویزیون به خرج می‎دهید؟ هرچند ارزش‎‎های بصری کار شما دوچندان می‎شود، اما انگار این سخت‎گیری و وسواس چندان به مذاق سایر همکاران‎تان خوش نمی‎آید.

مسلما اولین ویژگی یک اثر تصویری خوب این است که باید جلوه بصری خوبی داشته باشد، مضاف براین‎که باورپذیر هم باید باشد. صرفا هم بحث آثار تاریخی نیست. مثلا برای نشان دادن مطب یک پزشک، آیا به صرف این‎که یک میز و صندلی در کادر بگذاریم می‎توانیم به مخاطب بقبولانیم که این مطب دکتر است؟ پس اول باید مخاطب بپذیرد که این مطب یک دکتر است تا بعد بتوان برایش قصه آن دکتر را تعریف کرد. پس فضا، لباس، گریم و حتی انتخاب بازیگران باید در راستای باورپذیری باشد. این‎که شما می‎گویید وسواس و سخت‎گیری، واقعا هم این‎طور نیست. در همین «پروانه» به 30 درصد ایده‎آل‎هایم در زمینه فضاسازی هم نرسیدم.

فکر نمی‎کنید با توجه به این دقت و وسواس طراحان صحنه دیگر حاضر به همکاری در پروژه‎‎های شما نباشند؟!

همین اتفاق هم در «پروانه» افتاد. چهار طراح صحنه به‎کار پیوستند و بعد ر‎ها کردند و رفتند. عملا خودم کار را به سرانجام رساندم.

از نظر حرفه‎ای که باید سر ذوق بیایند که کارگردانی چنین دقت نظری در صحنه‎پردازی دارد!

زمانی سر ذوق می‎آیند که اولا اشراف بر کار داشته باشند و ثانیا امکاناتی که لازم دارند در اختیارشان قرار بگیرد. در غیر این صورت کار خوب کردن سخت است!

گویا محمد افسری با سختی کنار آمده؟ پس از ارمغان تاریکی در پروانه هم تصویربرداری کمک بسیار زیادی به فضاسازی کرده است.

مهمتر از توان تخصصی هر فردی زاویه نگاه اوست. ممکن است یک نفر از نظر تکنیکی کاملا به عکاسی اشراف داشته باشد، اما وقتی عکس می‎گیرد عکسش به دل نمی‎نشیند. چون نگاهی که به انسان و جامعه دارد، قابل همذات‎پنداری نیست. محمد افسری گذشته از توان تخصصی در تفکر و زاویه نگاه بسیار به من نزدیک است و به همین دلیل همکاری خوبی با هم داشته‎ایم. آن شعر زیبا که پروانه در انتهای فیلم می‌سراید نیز سروده محمد افسری عزیز است.

و این همکاری ادامه هم خواهد داشت؟

اگر او حاضر باشد با من کار کند (می‎خندد)! یکی از دوستان وقتی شرح کار بعدی را شنید گفت توصیه می‎کنم یک‎سالی کار کردن را کنار بگذارید، پرسیدم: چرا؟ گفت: این‎طور که پیش می‎روی یا خودت را می‎کشی یا بقیه را!

http://www.jahannews.com/images/docs/000287/n00287377-t.jpg

بسیار خب برگردیم به دغدغه‎‎های ابتدایی شما؛ اگر جلیل سامان کارگردانی را کنار می‎گذاشت و نه ارمغان تاریکی ساخته می‎شد و نه پروانه، آیا بخشی از دغدغه‎هایش بر زمین می‎ماند یا تنها از موقعیتی شغلی فاصله گرفته بود؟

قطعا این کار را به‎عنوان شغل نمی‎بینم، کمااین‎که پیشنهادات بسیاری برای کار دارم، اما نمی‎پذیرم. حتما داستانی که در دست می‎گیرم باید دغدغه‎اش را داشته باشم تا بتوانم برایش بجنگم...

این دغدغه که بیشتر با روایاتی تاریخی سراغش می‎روید حتما ریشه در احوالات امروز شما هم دارد. در شرایط امروز خلأ چه‎چیز را احساس کردید که سراغ «پروانه» رفتید؟

مردانگی. مردانگی در سیاست، در زندگی، در عشق. واقعا در لابه‎لای شخصیت‎پردازی و دیالوگ‎‎ها نیم‎نگاهی به شرایط امروز هم داشتم. مانند جمله سیدحسن که امیدوارم هیچ‎گاه فراموش نشود، که به امیر ‎گفت: «امیری که تو اسمش را یدک می‎کشی، در جنگ صفین آب را در اختیار داشت، اما حاضر نشد آن را روی دشمن ببندد؛ چراکه نمی‎خواست با ناجوانمردی پیروز شود.» آیا واقعا امروز در زندگی و در سیاست‎ورزی این‎گونه‎ایم؟ تک‎تک صحنه‎‎های فیلم از همین جنس است. حتی روند تغییری ایدئولوژیک که در فیلم می‎بینیم صرفا مختص سازمان مجاهدین نیست. اگر کلی‎تر نگاه کنیم، آیا نمی‎توان این تغییر رویکرد را در برخی افرادی که اتفاقا در مصدر امور قرار دارند ببینیم؟ حتی خودمان به‎عنوان دانشجو، محصل، معلم، کاسب و... وقتی می‎گوییم اسلام کارآمد نیست و نمی‎تواند جواب‎گوی ما باشد بعد ذره‎ذره بخش‎‎هایی از آن را کنار بگذاریم و تنها بخش‎‎هایی را بپذیریم که با نفس ما جور در می‎آید، آیا این انحراف نیست؟ همه این‎‎ها جای تأمل دارد.

چقدر زمان باید بگذرد تا جلیل سامان به داستان و ایده دیگری برسد که حاضر شود تا پای جان برای به‎تصویر کشیدنش بجنگد؟

همین امروز هم چنین ایده‎ای دارم. هنوز فیلم‎نامه «هانیه» را نساخته‎ام و نکته این است که هنوز تهیه‎کننده‎ای که حاضر باشد تا پای جان، پای این کار بایستد پیدا نکرده‎ام(می‎خندد)! اگرچه فیلم‎نامه «هانیه» را سال 83 نوشته‎ام، اما هنوز هم حرف آن حرف روز است. تنها مانع پیش رو هم این است که هنر در کشور ما متولی ندارد، مدیران بیشتر متولی میزشان هستند و به همین دلیل هیچ‎کس دلش برای چنین تولیداتی نمی‎سوزد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:لبخند خانواده,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید
goookkpptm@gmail.com

 

محمد
minasazesh

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مقاله خبر وتبلیغات درامد زایی و آدرس accant1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





تبادل لینک اتوماتیک
jتبلیغات
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

 

 

زندگی دردناک و عجیب سرسخت ترین زنان دنیا
ریش سیبلهای استثنایی
دوست واقعی
عجیب‌ترین وسایل شکنجه در قرون وسطی
منتظر ارزانی خودرو نباشید
دوست دارید فرزندتان قد بلند باشد
تصاویر خلاقانه ازاین کودک
تصاویر دختری که برای خودش مراسم ختم گرفت
تظاهرات زنان در نیجریه: شوهر می خواهیم
قدیمی‌ترین صورت دنیا
پرچم های خوردنی 17 کشور
جریمه 53میلیونی برای دیر برگرداندن کتابی به کتابخانه
حراج با ارزش ترین الماس صورتی جهان به قیمت 180 میلیارد تومان
مشهورترین مانکن کودک جهان
آگهی استخدام ساعت ساز برای تنظیم 1000 ساعت ملکه بریتانیا
سخنان روحانی در فرودگاه جان اف کندی
افشای پشت پرده دعوای دایی و قهرمانی
آرایشگاه در قاره آفریقا فقط آرایشگاه نیست!
علاقه بیش از حد به ماشین
تصاویردختربچه ای که با دو دندان بدنیا امد
مسابقه « دختر شایسته جهان اسلام» با حضور نماینده ای از ایران!
تونل عشاق
پديده چند همسري در آمريكا
بزرگترین سایت همسریابی دنیا در دستان یک زن
با هفت خواهر زیبا و عجیب آشنا شوید
معمای زن زندانی در اینترنت!
کشف قدیمترین نامه
بان‌کی‌مون از توافقات کری و لاوروف در زمینه سلاح‌های شیمیایی سوریه استقبال کرد
مکانهای عجیب برای زندگی
کانادا فهرست اموال دولت ایران را منتشر کرد
دردسرهای تغییر جنسیت برای یک زوج جوان +عکس
دردسرهای تغییر جنسیت برای یک زوج جوان +عکس
دختر شایسته
پارک زیر اب
روستایی که پس از پنج سال بازگشت!
دلیل بسیار جالب زنان افغانی برای مدل راه رفتنشان
نامه بسیار جالب دختری به همسرش آینده اش
اقدام جالب یک زن ورزشکار برای خرید خانه ای لوکس!
عکس های دیدنی از اوباش ترین زن در تهران
ازدواج یک غول با کوتاه ترین زن دنیا
نامردی
فرق مامان وبابا
کمبود محبت
تفاوت امتحان دادن دخترها وپسرها
سنگ قبرهایی که شاید ندیده باشید+تصاویر
3 تحول مهم در پرونده تحریم های ایران در یک روز + اسناد
حذف‌ شعر‌ جنجالی‌ از کتاب ابتدایی
راز بقای اسد و دلیل آمریکا برای "حمله جمع و جور"
نتایج کنکور دکتری دانشگاه آزاد اعلام شد
محمدرضا شجریان: شرایط مناسب باشد، کنسرت هم می‌دهم

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: